چرا نرم‌افزار سریال سازی “جیرانی” قدیمی است؟

اما نهنگ آبی از واقعیت تبعیت نمی‌کند و منطق خودساخته نمایشی خودش را نمی‌سازد که در جهان آبی، هر رویدادی را مستقل از واقعیت باور کنیم.
در تحلیل مقدماتی فرامتن سریال نهنگ آبی(اینجا) به مقدمه‌‌ای از عوامل تولید سریال و چیدمان تولید و مخلوقان اثر اشاره داشتیم و با تحلیلی مقدماتی نگاهی به ورودیه سریال داشتیم. در قسمت دوم به اشکالات دراماتیک بنیادین سریال «نهنگ آبی» خواهیم پرداخت.

در سریال «نهنگ آبی»، پس از آنکه ژاله ادیب، آرمین مشرقی را به شرکت می‌برد، در بدو ورود، متن فعالیت‌های شرکت را توضیح می‌دهد، بی‌آنکه مخاطب از پرسنل، به حوزه فعالیت‌های اقتصادی این شرکت پی ببرد. صدای ذهنی آرمین توضیح می‌دهد:”یک شرکت سرمایه‌گذاری که در هر زمینه سودآوری فعالیت می‌کرد، واردات ماشین، واردات دارو، برنج، شیر خشک، ساخت‌های واحد‌های مسکونی و خرید سهام فوتبال، خرید و فرو ضایعات آهن. شرکتی که این حجم از فعالیت را دارد، در هسته شرکت مادر فقط یکی دو تا اتاق دارد با چند پرسنل در حد منشی به نام هاله. آیا این شرکت مادر با دو اتاق، می‌تواند این حجم از فعالیت‌ را کنترل کند؟
اصلا تصور کارگردان از محیط سازی برای نمایش این شرکت چیست؟ هر ساختمانی که دو نفر بانو با آرایش غلیظ در آن حضور دارند را می‌توان شرکت تصور کرد؟ البته اشکال وارده اصلی این است که شرکتی که آرمین در صدای ذهنی‌اش توصیف می‌کند با شرکتی که در ادامه می‌بینیم، تعارضات فراوانی دارند. این ابهامات و فعالیت چند کار اقتصادی توامان، در یک شرکت با محیط جغرافیایی کوچک که کار بزرگ می‌کند از تعارضات جدی سریال است. ضمن اینکه آرمین اشاره می‌کند، این محل، شعبه مادرشرکت است.

جمله‌ای که از بهمن در ابتدای تصاویر مربوط به معرفی شرکت می‌بینیم در نوع خودش خیلی جالب است. بهمن می‌گوید: فساد مثل موریانه در تاریکی رشد می‌کند. در نیمه سوم سریال، از قسمت‌های بیست به بعد متوجه می‌شویم که بهمن مامور مخفی پلیس، نهاد امنیتی یا هر جای دیگری است. اما چطور کسی که مامور مخفی است باید با این دیالوگ خودش را لو بدهد؟ وقتی قصه سبکسرانه است، چنین باگ‌هایی در متن قصه نمود پیدا می‌کند.
حفره بزرگ بعدی در سریال این است که در نخستین‌های قسمت، ژاله ادیب (ماهور الوند)، آناهیتا را در فصل معرفی شرکت (قسمت اعتراف) به عنوان هم‌خانه‌اش معرفی می‌کند. اما تا قسمت 22 ، که آناهیتا با یک مرگ باسمه‌ای فرامتنی، کشته می‌شود، هیچ نشانه‌ای دال بر هم خانه بودن این دو نفر نمی‌بینیم.

در همان قسمت‌های ابتدایی، این موضوع مطرح می‌شود که آناهیتا و بهمن نامزد هستند. که این کلمه نامزد معادل همان دوست‌دختر است که مجوز‌آور است. آناهیتا برای گرفتن یک چک 50 میلیونی به خانه بهمن می‌رود و متوجه می‌شویم که بهمن تنها زندگی می‌کند اما در ادامه متوجه می‌سوم که او با مادرش زندگی می‌کند و از سوی دیگر خواهر بهمن، همسر خالقی (فرهادآییش) است. پس بهمن نمی‌تواند زندگی دوگانه‌ای داشته باشد و هم مامور تحقیق و نفوذ باشد و هم برادر خواهر خالقی. چون اگر مامور بودن بهمن حتی برای خواهرش مسجل باشد، خالقی باید از انتصاب او به عنوان مدیر عامل جلوگیری کند.
بهمن در قسمت‌های ابتدایی با یک سبک زندگی کند و در نیمه سوم سریال با روش دیگری زندگی کند. در قسمت 22 هم درخواهیم یافت برای امنیت مادرش قصد دارد او را به یکی از شهرستان‌ها بفرستد، پس تاآن تاریخ با یکدیگر زندگی می‌کردند و چطور کاراکتر مادر که از قضا مادر سارا (خواهر بهمن) است از چشم تماشاگر پنهان می‌ماند.

گره اول روایت که چرخ‌های درام را به حرکت درمی‌آورد این است که آناهیتا با آرمین این مسئله را در میان می‌گذارد که به بهمن مشکوک است و برای رهایی از این شک باید اطلاعات دوست او را هک کند. در ابتدا با شنیدن این دیالوگ‌ها این تلقی در ذهن مخاطب شکل می‌گیرد که منظور آناهیتا یک زن است اما بعدا متوجه می‌شود، باید اطلاعات نادرسراج (حمیدرضا آذرنگ) را هک کند.

چرا نرم‌افزار سریال سازی "جیرانی" قدیمی است؟

چرا نرم‌افزار سریال سازی “جیرانی” قدیمی است؟

این نوع تبادل اطلاعات در مورد هک کردن افراد، فقط در فیلم‌ها و سریال‌های ایرانی ممکن است. هک کننده یعنی آرمین مشرقی،باید اطلاعات شخصی فرد را دریافت کند، سپس او را هک کند. چطور آرمین مشرق تا مرحله پس از هک نمی‌داند که اطلاعات یک مرد به نام نادر سراج را سرقت می‌کند؟ سوالی که مطرح می‌شود در خود سریال نیز وجود دارد و از زبان آرمین مشرقی می‌شنویم، آناهیتا چرا باید سیستم یکی از اعضای هیات مدیره شرکت مادر را هک کند؟ در صورتیکه هیچ اطلاعات شخصی توسط آناهیتا به آرمین داده نمی‌شود و بعدا به نام نادر سراج اعتراف می‌کند.
آناهیتا چرا باید آرمین را پس از انجام یک گناه بزرگ، نزد همسر نادر ببرد؟ خود آرمین هم این سئوال را مطرح می‌کند که مروارید از کجا فهمیده که سیستم شوهرش هک شده است؟ درام به تقلید نمونه‌های فرنگی می‌خواهد گره افزایی داشته باشد اما بستر دارم توانایی چنین کاری را ندارد و به ورطه‌ای ابتذالی می‌افتد که گنگی و چیدمان صحنه‌ها را چند برابر می‌کند.

نادر سراج تا زمانی که با او آشنا می‌شویم معتاد به الکل است که در حالت عادی تعادل روانی ندارد. چگونه او متوجه هک سیستم خود شده است؟ در واقع مخاطب امروز که حداقل با ویندوز 10 و آخرین ورسیون اندروید در موبایل شخصی خود چالش‌های مدرنی دارد، با سریالی مواجه است که ماده داستانی آن و شخصیت‌‌سازی‌اش از یک مدل هکر در اندازه سیستم قدیمی MSDOS پیروی می‌کند.
حتی پوشش لباس آرمین در مقام یک کامپیوترباز مدرن، شبیه مد لباس آدم‌هایی از این جنس نیست.. در ادامه سریال متوجه می‌شویم آناهیتا با نادر مشکلاتی دارد و تعارضاتی جدی با مروارید. پس چرا خودش، خودش را برای هک شدن سیستم نادر لو می‌دهد؟ مشکل اصلی سریال این است که با هیچ منطقی چه نمایشی، چه واقع‌گرا سازگار نیست.

آمریکایی‌های در درام نویسی هر گاه با چهارچوب‌های تعیین شده در جهان واقعی مشکلاتی دارند، ساختمان نمایشی خودشان را خلق می‌کنند اما نهنگ آبی از واقعیت تبعیت نمی‌کند و منطق خودساخته نمایشی خودش را نمی‌سازد که در جهان آبی، هر رویدادی را مستقل از واقعیت باور کنیم.

آرمین از سرعت فهمیدن این افراد از هک نادر سراج در تعجب است، اما به روی خودش نمی‌آورد. در سازوکار دو نفره مروارید و نادر، فردی باهوش مطلع از امور رایانه‌ای وجود ندارد که پی به این ماجرا ببرد. روابط در نهنگ آبی آنچنان مخدوش است، گره‌افگنی و گره‌گشایی‌ها آنقدر درهم است که نهنگ آبی از همان ابتدا به یک کلاف سردرگم تبدیل می‌شود. سئوالی که در طی طریق پیش می‌آید این است که طراحی رسوایی خالقی چرا ناگهان رها می‌شود؟ خالقی چرا ناگهان غیب می‌شود، پرداخت کامل خالقی، صرفا دلیلی بر حجیم کردن درام است، بدون آنکه سویه مشخصی داشتی باشد. تقریبا با آغاز قصه خالقی مشخص نیست، مروارید و پرویز با چه انگیزشی قصد حذف اعضای هیات مدیره را دارند؟ نبود این انگیزش، جنبه‌های داستانی را بشدت را سست می‌کند و حذف ناگهانی خالقی و فوکوس دوباره قصه بر مروارید و پرویز و آرمین و به تدریج پررنگ شدن جهان این سه نفر در روایت، نابلدی‌های دراماتیک را عیان‌تر می‌کند.

ins2012