این دورانی‌ست که از آدم‌های شریف هم هیولا می‌سازد

این دورانی‌ست که از آدم‌های شریف هم هیولا می‌سازد

این دورانی‌ست که از آدم‌های شریف هم هیولا می‌سازد

متن یادداشت هوشنگ گلمکانی منتقد سینما به شرح زیر است:

سریال «هیولا» پایان عجیب و غیرمنتظره‌ای داشت. ما که نمی‌دانیم چه اتفاقی آن پشت افتاده، اما با چیزهایی که در روزهای پیش از پخش قسمت آخر درباره دخالت‌های احتمالی «ناظران» گفته می‌شد، و اصلا عدد بی‌ربط نوزده به عنوان قسمت آخر سریال، این نگرانی وجود داشت که فشارهای سانسوری، کار پایان سریال را به سرهم‌بندی بکشاند. اما این پایانی غافلگیرکننده و حتی تکان‌دهنده بود. داستانی که قرار بود کاریکاتوری از فساد اقتصادی و اجتماعی و فرهنگی و اخلاقی پیرامون‌مان باشد، در پایان حتی لحن اغراق‌آمیز کاریکاتوری‌اش را از دست داد و تبدیل به یک کمدی تلخ و سیاه شد. کامروا زندانی شده ولی از نشانه‌ها پیداست که به‌زودی با اعمال‌نفوذها برمی‌گردد. پسرش با شمایل پدرخواندگی جانشین او شده و حالا لبخندهای ابلهانه‌اش تبدیل به زهرخند شده. هوشنگ شرافت به عنوان میراث‌دار شرف و صداقت سنتی، پس از چند ماه به دلیل «حسن سابقه» آزاد شده اما او دیگر آن هوشنگ شرافت گذشته نیست. هنوز مزه مارچوبه زیر دندانش است و وسوسه‌اش می‌کند. پنجاه‌هزار تومانی تقلبی را مچاله می‌کند و در سطل آشغال پارک می‌اندازد اما برمی‌گردد آن را برمی‌دارد، صافش می‌کند و در جیب می‌گذارد. برای اولین بار (؟) سیگاری روشن می‌کند و به دل تاریکی شب می‌رود. صدای نمای پایانی (چیزی شبیه رعد، یا انفجار یا شکستن درختی) همراه با تغییر ناگهانی زاویه دوربین به سوی زمین (انگار که ضربه‌ای به آن خورده) می‌تواند تعبیرهای مختلفی هم‌سو با این پایان تلخ و تیره داشته باشد. این دورانی‌ست که از آدم‌های شریف هم هیولا می‌سازد، یا دست کم وسوسه خطا و گناه را به جان‌شان می‌اندازد. هوشنگ شرافت دیگر آن آدم گذشته نیست، و کسی هم ملامتش نمی‌کند.

ins2012