تلویزیون در سالهای اخیر نقش منفعلانهای نسبت به تئاتر داشته است. با اینکه نقش تئاتریها در ارتقای تلویزیون پررنگ بوده است؛ اما تلویزیون در مقابل چیزی به تئاتر نداده است.
در آخرین روز شهریور ماه 1394، نیما دهقان که نامش با تنها برنامه تئاتری تلویزیون گره خورده بود، در نامهای سرگشاده به انتقاد از مدیریت غلامرضا غلامی، مدیر وقت شبکه چهار میپردازد. او در نامهاش مینویسد:
«آقای غلامی، سالهاست که فرهنگ این کشور از آدمهایی رنج میبرد که تا بر مسندی میرسند به جای اینکه براساس اهداف استراتژیک فرهنگی کشور عمل کنند عرصه را آماده میبینند که گذشته را نفی، سرکوب و منکوب کنند تا بگویند که (من!) خیلی میدانم. آدم دانا و اهل حوزه فرهنگ میداند که گذشته به راحتی شکل نگرفته که به راحتی چهار کلمه خودخواهانه و به ظاهر جسورانه، پاکی و خوبیهایش ندیده گرفته شود. متاسفانه در این سالها عرصه فرهنگ شاهد افرادی است که چون کُنده تَر و خامی که در معرض آتش قرار میگیرد جز ایجاد دود، ابهام، آلودگی و بدبینی هیچ تولید نمیکند و هیچ فایدهای هم ندارید و فضا را مسموم میکنید تا از خود چهره فرهنگی بسازید که بازهم به خطا میروید. اهل فرهنگ و مردم میدانند و تشخیص میدهند که سره از ناسره چیست. شخصیت فرهنگی کیست. این جور سیاسی کاریها مخصوص آدمهای سیاسی کاری است که به غلط وارد عرصه مدیریت فرهنگی میشوند و فرهنگ مظلوم این مملکت را همچنان عقب نگه میدارند و خود را در کسوت ناجی نشان میدهند اما رفتارشان دشمنی با فرهنگ و ریشههای فرهنگی است.»
این صحبتهای نیما دهقان در حالی زده میشد که قدرت تنها برنامه تئاتری آن روزهای سیما کاسته و کاستهتر میشد. کاستنی که در زمان مدیریت تقی رستموندی رقم خورد. مدیری که در سال 1388 و در زمان زعامت عزتالله ضرغامی برایش حکم صادر میشود. در آذرماه 1393، تنها چند روز پس از خداحافظی رسمی ضرغامی از سازمان صداوسیما، حمیدرضا نعیمی، کارگردان شناختهشده تئاتر در برنامه زنده تلویزیونی نسبت به ساخت مسجد ولیعصر (عج) اعتراض میکند. اعتراض نعیمی، در برنامه زنده نیما دهقان و اجرای منوچهر اکبرلو موجب قطع برنامه میشود و ادامه برنامه به صورت ضبطی پیش میرود تا آنکه با آمدن غلامی در سال 1394، برنامه اساساً تعطیل میشود.
نیما دهقان در نامه سرگشاده خود غلامی را به نقش در تعطیلی برنامه متهم میکند و مینویسد: «امروز به جایی میرسد که در این زمان و در این مدتی کوتاهی که شما برمسند نشستید بارها از قول شما شنیدهام که برنامه «مجله تئاتر» ضعیف است و باید بهتر شود! هیچوقت نفهمیدم که برنامه بهتر و خوب یعنی چی؟!!! و مدیر گروه هم که ناقل پیام شما بود نتوانست تصویری از یک برنامه خوب تئاتری از منظر شما رو به من ارایه بدهد و جالب اینکه حتی نکات منفی برنامه هم به بنده گفته نمیشد. از نظر شما معیار برنامه خوب و بد چیست؟!!! معیارها برای شما مشخص است؟!!! اگر مشخص است و بر آن اذعان دارید از روی خجالت به من چیزی نمیگوید؟!!! و اگر نمیدانید بازهم اشکال ندارد ندانستن عیب نیست. از اهلش بپرسید. پرسیدن عیب نیست. مدیر پیش از شما هم معیار نداشت ولی لااقل به نظرات کارشناسان و اهل فرهنگ بیش از شما توجه میکرد. به جای تهمت زدن به من و امثال من و هیاهوسالاری، انتخابهای بهتری هم است.»
با پایان یافتن برنامه مجله تئاتر هر از گاهی برنامههای گفتگومحوری در حکم خالی نبودن عریضه برای هنر تئاتر تدارک دیده شده است تا جایی که بار دیگر این قرعه به نام منوچهر اکبرلو میخورد؛ اما برنامهای که نه زمان کافی برای پرداختن به تئاتر دارد و نه میتواند نقشی برای تئاتر ایفا کند. جامعه تئاتر با گستردگی وسیعتری نسبت به سینما و فعالیت در کل کشور، سهمش از سازمان عریض و طویل رسانه ملی تنها یک ساعت است که آن هم با اما و اگرها رقم میخورد. این در حالی است که در تولید محصولات تلویزیونی این تئاتر بوده است که برای سازمان صدا و سیما محبوبیت کسب کرده است. حضور بازیگرانی چون علی نصیریان، هوتن شکیبا، پیام دهکردی، حسام منظور، پانتهآ پناهیها، وحید رهبانی و … در سریالهای تلویزیونی تنها بخش کوچکی از نقشآفرینی تئاتریها در تلویزیون است. اگر سریال پایتخت و پادری و … هم به واسطه داستانشان محبوبیت یافتهاند بهتر است نقش نمایشنامهنویسان – نویسندگان تربیت شده در تئاتر – را جستجو کنید.
با این حال سهم تئاتریها از سازمان رسانه ملی صفر است. آنان در سختترین روزهای معیشتی حمایت سازمان را نداشتهاند. نقشآفرینی برخی چهرهها در مخدوش کردن واقعیت تئاتر نیز قابلتوجه بوده است و از همه مهمتر حذف کردن نسل جوان تئاتری از صفحه تلویزیون. در همین ایام میتوان گفت رادیو نیز رویکردی منفی نسبت به تئاتر داشته است و تنها برنامهای در رادیو فرهنگ و اندک وقتی در رادیو نمایش به تئاتر اختصاص داده است. تئاتر و آنچه در حال رخ دادن است در اخبار تلویزیونی نقشی ندارد؛ مگر آنکه گروهی دارای قدرت لایزال باشند. نمونه جذابش تبلیغات نمایش «بینوایان» در برنامههای بیربط با تئاتر است.
با این حال برخی رفتارهای مدیران مرتبط با سازمان صدا و سیما به مثابه نمک بر زخم ترمیم نشده است. نمونهاش یکی از پستهای اخیر عزتالله ضرغامی در اینستاگرام است. او در این پست نوشته است «بدسلیقگی! چند سالی است که وقتی از کنار پارک دانشجو رد میشوم، با سازه نازیبایی به نام مسجد و مجتمع فرهنگی مذهبی حضرت ولیعصر روبهرو میشوم که به لحاظ معماری، اصلاً با معماری تئاتر شه روبهروی آن قابل مقایسه نیست. اخیراً موقع نماز ظهر وارد این مجموعه شدم و غصهام صدچندان شد. هزینه هنگفتی صورت گرفته؛ ولی هیچ کاربری مشخصی که در شأن این مکان و مردم مشتاق باشد به چشم نمیخورد. محل نماز، وضعیت سرویسهای بهداشتی، فضاهای سربسته بدون استفاده و محیط پیرامونی با بدسلیقگی فراوان به شما خوشآمد میگویند. چقدر خوب بود حالا که جلوی یک سازه معروف قبل انقلاب، مجموعه عظیم و گرانقیمتی را علم میکنیم به فکر جوانانی که این دو اثر را در یک لحظه با هم مقایسه میکنند، هم باشیم. نمیدانم مسئول رسیدگی به این امور کیست؟»
این صحبتها در حالی زده میشود که در زمان زعامت ضرغامی بر سازمان صدای هنرمندان و از قضا رسانهها درباره این مسجد شنیده نشد. حتی طرح تبدیل کردن این مکان به فضایی شبیه به تکیه دولت برای اجرای نمایشهای آیینی نیز در تلویزیون شنیده نشد یا بهتر است بگوییم اصلاً برای تلویزیون آن زمان اهمیتی نداشت. زمانی که نعیمی در تلویزیون به شکلگیری مسجد اعتراض کرد، او محکوم و مجبور به عذرخواهی شد.
آنچه مهم است چشم بستن سازمان صدا و سیما به یکی از هنرهای مهم این دیار است. تئاتر یک مدرسه است، مدرسهای که بخش مهمی از محصولات امروز سازمان صدا و سیما در دلش شکل گرفته است. برنامههای محبوبی چون خندوانه، دورهمی، عصر جدید و … برآمده از جامعه تئاتری است. ایدهها و تولیدکنندگانش تربیت شده تئاتر هستند؛ اما نقش تئاتر در موفقیتهای سازمان هیچگاه توسط این نهاد دیده نشده است.
کاش روزی میرسید تئاتر از سایه سنگین شبکه چهار خارج میشد و جهان وسیعتر برای این هنر قدرنادیده در نظر گرفته میشد